علی جان! تنهایمان می‌گذاری؟

{۰}

نماز اهل کوفه ناتمام است؟ آخر ای جماعت! امام در محراب به خون غلتیده است. من سؤال دارم: -تکلیف نمازگزاران کوفی چه می‌شود. بین شما مرجعی هست تا جواب استفتاءم را بدهد؟

{۰}

گپ و گفت

به دنیا آمدم در غروب

{۰}

دانستن تاریخ تولد دیگر شخصی نیست و پنهان کردنش آرزویی دست‌نیافتنی است: مخابرات، بانک فلان، موسسه بهمان و غیره خواستند پیش‌دستی کنند از هم: شروع کردند از سحر بند هم پیام تبریک فرستادن.

{۰}

گپ و گفت

جناب مستطاب

{۰}

آقایی خاطرات آشپزی در سال‌های زندان رو تنها محض خنده کتاب کنه؛ دو جلد. پرفروش هم بشه. طوری که آقا تو خواب هم نمی‌دیده: -آخه ذائقه‌ی مردم کجا و دستور پخت غذای اون کجا. زن این آقا، خانوم؛ کتاب رو گاهی گوشه‌ی خونه پیدا کنه و از کار شوهرش بخنده و صداش کنه سر میز شام، نهار و حتا صبحونه. اما حالا؛ دیگه این زن نیست: مرده... خدا می‌دونه نجف تو تنهایی چن دفه فهیمه رو صدا زده.

{۰}

گپ و گفت

Hello


Hello dear, it is a time when sitting together and holding hands, for us deprived of human rights; An unattainable dream, and fulfilling it, like eating the forbidden fruit, causes you and me to fall from the throne. So, remotely and far beyond the imagination of the city accountant; I squeeze your hand with the warmth of my hand and I entrust you to God Almighty.
{۰}

۰۳:۴۰ ق.ظ، ۱۴م اسفند ۱۴۰۰

تگ