جایی نو

{۰}
یک روزگاری خانه‌ها بر پهنه دشت پراکنده بودند. زمین قیمتی نداشت و همه در پهنهٔ وسیعش جا می‌شدند. نیازهایشان هم البته یکسر ساده بود و برآورندش آسان. این بود که هر جای دشت می‌بودی برای سکنی کردن چندان تفاوتی نمی‌کرد و توشه‌ات را برمی‌گرفتی. تا جایی که دستت به آب می‌رسید آبادی بود و زندگی. امروز به مرحمت آب‌لوله‌کشی فرق چندانی بین بالا و پایین دشت نیست. اما مراکز خدماتی این‌قدر که در رقابت بین خودشان و بعد با مردم از هم سبقت‌گرفته‌اند که دیگر هر جا مثل هم نیست. و در این رقابت اول چیزی که ارزش گرفته، زمین است. پس مردمان بناهای یک طبقه را خراب کرده، و حال؛ ساکن آسمان‌اند. پس هر که در خانه‌ای نوساز و آپارتمانی ساکن شد؛ اولین مالک تکیه‌ای از آسمان است. جایی از دنیا که از ابتدای پیدایش، هیچ انسانی و حتی هیچ موجودی در آن نزیسته است. چه جای غریبی باید باشد همچه مکانی برای زندگی.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

Hello


Hello dear, it is a time when sitting together and holding hands, for us deprived of human rights; An unattainable dream, and fulfilling it, like eating the forbidden fruit, causes you and me to fall from the throne. So, remotely and far beyond the imagination of the city accountant; I squeeze your hand with the warmth of my hand and I entrust you to God Almighty.
{۰}

۰۳:۴۰ ق.ظ، ۱۴م اسفند ۱۴۰۰

تگ