اولی: نشوندادن دزدی و علم کردن دست دزد بده؛ عیب اه؛ بیاخلاقی اه: -آبروی طرف –در اینجا دزد- رو میبره.
دومی: رابطهات با دزدی چه طور اه؟
اولی: گیری رو دزدی ندارم. با تکخوری ولی جور نمیشم.
گپ و گفت
دوشنبه
۱۳۹۳/۰۸/۱۹
شیرازهٔ دفترچه درمانی یک برچسب آبیرنگ است. هر چه از عمر دفترچه میگذرد برچسب کمرنگتر و کمتوانتر میشود. تا جایی که شاید نتواند برگههای دفترچه را کنار هم نگه دارد. این است که متصدی صدور با دو تا منگنه برگهها را به هم میدوزد و برچسب را روی منگنهها میزند برای مثلاً تزئین. پس اگر چسب برگهٔ آبی به هر دلیلی فاسد شود برگهها باز کنار هم میمانند و جای نگرانی نیست. دیروز رفته بودم برای صدور دفترچهٔ جدید. نمیدانم چه شد که یک آشنا دیدم. این آشنایی که میگویم یکطرفه است شاید. اینطور که بارها با یکدیگر چشم در چشم شدهایم و گذشتهایم. کنجکاو نبودم ببینم برای چه آمده است کارگزاری. تا که درروند پیگیری صدور دفترچهام و جابهجا شدن بین غرفههای ارائه خدمات؛ دیدم کاری ندارد. تنها آمده بود برای گرفتن برچسب تازه. سر –و- شکلش و رفتارش نشان نمیداد وسواس داشته باشد. و من رسیدم به اینکه لابد دلیل دیگری داشته است که تا کارگزاری آمده است. نمیدانستم به چه دلیل. شبهنگام مهتاب نبود و هوا گرفته بود: -شم پلیسیم زیاد شد. گفتم یکی این گزینه است که خواسته من را زیر نظر بگیرد تا بداند کارم چیست. و طوری رفتار کرده است که بدانم زیر نظرم. چون آدمی با بیمهٔ اجباری؛ در کارگزاری جز صدور و تمدید و ابطال دفترچه کار دیگری ندارد. و همینطور ادامه دادم گمانم را. و به این فکر کردم که چگونه دانسته من میروم کارگزاری. و بعدتر اینکه گفتم خب این هم درست. اما من که اهل دزدی نیستم. دیدم بله. جمع حاضر که من و او در آن هستیم دزد کم ندارد. حالا اگر من بخواهم دزدی نکنم، تا جایی که کار جمع را به هم نزند؛ به خودم مربوط است. و خب این من هستم که میخواهم قدیس گونه باشم. و عیبی هم ندارد. فوقش باقی جمع در برخورد با من یک لبخند شیک دائمی تحویلم میدهند و شاید پیش خودشان به من بگویند آدم گیج و شوت. اما چرا باز و باز و باز زیر نظر میگیرندم؟ دیدم اینها که با دزدی کنار آمدهاند. با قدیس بودن من هم. پس چرا باز و باز و باز؟ میماند یک احتمال: میترسند روزی نهچندان دور از قدیس بودن استعفا دهم. آنوقت چه؟ آیا در خوردن و بردن تک هستم؟ جمع ما جواب میدهد که تو همان قدیس تنهایی. و حالا هم دزد تنها. و این تکبری و تکخوری برایشان سخت است. زیر نظر میگیرند تا تکخوری و تکبری نکنم. والا در جمع ما دزد زیاد است و همه سر یک سفره مینشینند؛ بی برچسب آبیرنگ.
گپ و گفت
دو گروه شهدا را میشناسند: یکی از آن دو؛ قاتلین آنها.
پن:
در کار هر کسی نقص ممکن است. قاتل هم گاهی اشتباه میکند؛ اما تنها گاهی.
گپ و گفت