من از اینکه ثمرهٔ تلاش و کارم را نبینند، عصبانی میشوم. ناراحت نمیشوم؛ در دم عصبانی میشوم. دوست دارم کارم را ببینند. و لابد بهبه و بارکالله نثارم کنند. اما خدا دوست دارد به کار آدم مخلص، خود؛ پاداش دهد. پس پوششی میاندازد روی دست چنین آدمی. طوری که انسانها بهرهمند شوند از کار او و قدردانش نباشند. انگار که او بدهکار خلقالله است و هر چه کند باز هم بدهیاش صاف نمیشود. آخر خدا دوست دارد خودش تقدیر کند از آن شخص. دوست دارد تنها خودش اجر دهد. پس نمیگذارد کسی جز خودش کار با اخلاص آدمی را تسویه کند. حالا تو میخواهی از این کار خدا عصبانی شوی؟ عیب ندارد. او کار خودش را میکند. میدانی که: در پردهپوشی کسی به گرد وجودش نمیرسد. حالا آرام بگیر.
سلام
:) محبت داری عزیز جان. ممنون.
پن:
من سعی میکنم عقب نندازم نوشتن رو. شما دعا کنید نوشتهها بار بدن، قابل تعارف بشن؛ من شرمندهی محبت شما نشم.
سلام . امیدوارم خیلی ربط مستقیمی بین این متن با تبادل نظرات در وبلاگ آمیزفرنگیس نداشته باشه ، که در این صورت نشان دهنده دوز بالای دلخوری است ....
با اجازتون ینک شدین . موفق باشید.
سلام
:)
پن:
صفر- منت گذاشتید لینک کردید. ولی متاسفانه من اینجا امکان درج و انتشار لینک رو برداشتهام. لذا تبادل لینک ندارم.
یک- ایدهتون رو که دیدم استقبال کردم. سعی میکنم به کار ببندماش. کمی هم درباره کهف هماونجا نظر نوشتم خطاب به شما. باز هم تشکر از اینکه قابل دونستید.
سلام
چه عجب حضرت والا بعد از کلی تغییر نشانی پیدایت کردیم
این جابجایی های وبلاگی شما آدم رل یاد قوم یهود می اندازد جیگر
مطلب زیبایی بود از شوخی ما هم نرنجی اخوی
سلام
داری به من این حرفها رو میزنی؟ چرا مهاجرت؟ خب؛ چیزی برا پیشکشی نداشتم که. مجبور بودم مثل هماون قوم مزبور -که اسماش رو نباید اورد،- از این ور به اون ور ویلون باشم. حالا اینجا گوشه گرفتهام. گرچه هنوز هم هنری ندارم و این سیا مشقای من قابل محبت شما رو نداره. اما خوشحالام که این ناچیز چشم شما رو گرفته. دعا کنید بهترش رو خدا نصیبمون کنه.