سه شنبه
۱۳۹۶/۰۵/۱۰
بالاخره گرفتاری و نیاز برای هرکسی اتفاق میافتد. این میشود که آدمی میرود دنبال رفع آن. در این راه اگر مشکل طوری باشد که جز از دست متخصص و اهلفن کاری برنیاید، پس دنبال کسی میگردد که کار بلد باشد؛ اما از کجا کار بلد را پیدا کند؟ یا مشورت میگیرد و یا با شاخصهایی، افراد جویای کار را ارزیابی و انتخاب میکند و تمام. آنچه در این مرحله میتواند در انتخاب درست، مطرح و مهم باشد؛ دانستن شاخصها و معیارهای گزینش است.
مثلاً اگر بخواهی دیوار خانهات را با رنگ نقاشی کنی و دنبال اهلش بگردی، چگونه فردی را برمیگزینی؟ یک راه سادهاش این است که از دوست و آشنا و اهل محل و مسجد سراغ فردی را میگیری که «اینکاره» باشد؛ اما فرض کن امکان مشورت نداشته باشی: پس چند شاخص ارزیابی را در ذهنت پیدا میکنی و میروی برای گزینش. چند تا از شاخصها این میتواند باشد:
۱- قلم نقاشی را بدهی دست فرد جویای کار و از او بخواهی آن را روی یک دیوار فرضی بکشد. بعد دقت کنی به حرکاتش و ببینی اصلاً قلم دست گرفتن بلد است یا که خیر.
۲- چند رنگ سفید با طیفهای مختلف را نشانش بدهی و از او بخواهی هرکدام را معرفی کند. بعد ببینی اصلاً فرق بین رنگها را میداند یا که نه.
۳- به حالت چشمها و صورتش نگاه کنی و به این برسی که معتاد نیست.
۴- ترتیبی دهی تا میزان تعادلش را در بالا رفتن از پلهها و ارتفاع گرفتن از زمین بدانی.
۵- مطمئن شوی علاوه از مهارت رنگکاری، بتونهکاری و زیر کاری را بلد است.
چیزی که در این شاخصها تقریباً مشترک است مربوط به مهارت فنی فرد جویای کار میشود. (بهاستثناء بند ۳). چراکه هدف تو انتخاب یک فرد ماهر برای یک کار فنی محض است.
حالا این را گستردهتر ببین: این روزها یکی از حرفهای پرشمار فضای رسانهای مربوط به کشف حجاب خانم مجری سابق است که ازقضا چادری هم بوده است و در بزنگاههایی، تبلیغ این پوشش را در حین اجرا روی آنتن داشته است. عدهای بعدازاین اتفاق دربارهی ریاکاری او گفتهاند. به برداشت من اینگونه قضاوت، از یک اخلاق انگاری درباره ماهیت کارها و رفتارها نشاءت میگیرد. بگذارید اما از یک زاویهی دیگر به این حرکت او نگاه کنیم. چگونه؟ برگردیم به بخش اول نوشتهام.
میدانیم که اجرای برنامه در تلویزیون یک کار فنی است. پس انتخابکننده از شاخصهایی استفاده میکند تا بتواند فردی را بیاورد که مهارت فنی انجام کار را داشته باشد؛ مانند:
۱- فرد جویای کار توانایی ادای کلمهها را داشته باشد.
۲- آشنایی و تسلط به مباحث مطرحشده در برنامه را داشته باشد.
۳- بداند چه موقع وقت پرسش از مهمان برنامه است.
۴- طوری حرف و سؤال را با مهمان برنامه پیش ببرد که پرسشگریاش به رفتار بازجوها پهلو نزند و...
من هیچگاه مخاطب ثابت برنامههای نامداری نبودهام. یکی دو باری که اتفاقی نشستهام پای برنامههایش؛ دیدهام که توانایی او در این کار بد نیست.
میپرسی: -اینها چه ربطی به حجاب و برداشته شدن آن از سر مجری سابق دارد؟
میگویم: -او این را خوب میدانسته که به خاطر مهارتش در رسانه دولتی ایران بهکارگیری شده است. پس فارغ از دیدگاهش و اعتقاداتش، الزام داشته همچون یک کارگر ساختمانی، لباس کاری را که کارفرما برای او تدارک دیده بپوشد و برود جلوی دوربین. همین.
گپ و گفت
شنبه
۱۳۹۶/۰۵/۰۷
وقت سلام بود؛ اما کودک سکوت کرد. او این بار نمیخواست با پدر حرفی بزند. ممکن است روانشناسها برای چنین موقعیتی اینطور نظر بدهند: «بچه از پدر دلخور است.» اما او فرزندی نبود که در وقت دلخوری سلام نکند. پدر دوزانو نشست روبرویش. نگاهش کرد. غمی در چهره او نبود. یک بیحالتی تمام داشت. انگار همهچیز عادی باشد و کسی نباید که نگران شود؛ اما پدر نگران شد. این اولین بار بود که وقت سلام، کودک چیزی نگفته بود. روبرویش بود؛ اما نمیخواست بپرسد: «چرا سلام نمیکنی؟ بابا! بگو ببینم، طوری شده؟ چرا ساکتی؟» نمیخواست منقاش بردارد و جان او را ذرهذره بکاود. در چهره کودک چیزی جز بیحالتی و سکوت نبود: از چهرهاش چیزی نمیشد فهمید. بلند شد. روبروی مادر ایستاد. دید او نمیتواند از حالت کودک بیتفاوت بگذرد. چراکه در چهرهاش غم و درد بود. مرد نخواست زخم را باز کند. خسته بود. رفت داخل خانه. لباسها را عوض کرد. دست و صورتش را شست. وضو گرفت. نماز عصر خواند. روی سجاده کتاب دعا باز کرد. تعقیبات نماز را خواند. منتظر نشست تا کودک بیاید پیشش. کودک در فاصلهای از او شروع کرد روایت کردن: «با مامان رفتم پارک. نشستم رو سرسره و عروسکم رو با خودم هل دادم. پایین که رسیدم دیدم نیست. یکی ازم دزدیدش.» مرد همانطور نشسته گوش کرد. بلند شد. رفت سمت در. برگشت دوباره. سجاده را جمع کرد. لباسش را پوشید. به کودک گفت: «من میرم و زود برمیگردم.» بعد رفت و در را پشت سرش بست. نزدیک پارک صدای آژیر وضعیت قرمز را شنید. خواست برگردد خانه. جنگندهها زودتر رسیدند. یک موتوری و همراهش به او نزدیک شدند. راکب اسلحه را درآورد. برق منطقه قطع شد. نزدیک غروب بود و اول ماه قمری. تقریباًهمهجا تاریک شد. ضد هوایی شروع به شلیک کرد. موتورسوار مرد را نشانه رفت. مرد داشت میدوید. باز نشانه رفت. مرد میدوید. گرمش شد. در حال دویدن اورکت کرهایاش را درآورد و انداخت روی دست. تندتر دوید سمت خانه. موتورسوار بازهم نشانه رفت. این بار شلیک کرد. تیر را زد به پیشانیاش. مرد با صورت خورد زمین. چند غلت زد و شهید شد. کودک در زیرزمین منتظرش بود.
گپ و گفت
چهارشنبه
۱۳۹۶/۰۵/۰۴
صبح روز سهشنبه در شمال خلیجفارس یک رزمناو آمریکایی به سمت یک شناور نیروی دریایی سپاه حرکت کرد. این شناور در آبهای بینالمللی گشت زنی میکرد. سپس رزمناو، دو گلوله هوایی شلیک کرد. شناور نیروی دریایی سپاه اما به مأموریت خود ادامه داد: پس از مدت کوتاهی شناور آمریکایی منطقه را ترک کرد.