دیرم شده بود برا رفتن ب کار، از دم خونه دویدم. سر خیابون از جلو ی ۲۰۶ رد شدم سریع. بندگان خدا ترسیدند نکنه تصادف بشه. راننده با ی لحن هراسون گفت: مواظب باش. من اعتنا نکردم و ادامه دادم دویدن رو. تو دلم گفتم: اون باید مواظب باشه. دیدم سر تقاطع وایساد. گفتم انگار داره داستان میشه. رسیدم بهش، دیدم ۲ تا افسر راهنمایی تو ماشین نشستند. نگو ماشینه، پلیس نامحسوس بوده.
گپ و گفت
شنبه
۱۳۹۶/۰۴/۱۷
حالا اینکه زیرگذرهای عبوری تهران هواکش دارند یا نه الان مسئله من نیست. این رو حالا میبینم که به محض ورود به زیرگذر چهارراه ولیعصر، داشتم خفه میشدم.
گپ و گفت
شنبه
۱۳۹۶/۰۴/۱۷
یه بیل زدن چیه؟ اونم تخصص میخواد. قبول نداری؟ کاری نداره، دست به کار شو. دوست دارم ببینم بعد یک ربع ساعت با تاولهای ورقلمبیده رو انگشتهات چه طور حالی داری.
گپ و گفت